خاطره بازی !!!

همین الان یکدفه یاد دوران دور افتادم زیاد دور هم نیست همین چند سال پیش ... 

 روزی 2-3 تا آپ می کردم حال و حوصله ای داشتم که نگو وبلاگم شده بود جزئی از زندگیم جزئی از وجودم که نبودش رو نمی تونستم تصور کنم . 

حالا همه چیز برام عادی شده ؛ فهمیدم که تو این دنیا به هیچ چیز و هیچ کس نباید زیاد دل ببندم و فقط و فقط باید به خودم و توانایی هام تکیه کنم ... 

حالا دیگه خبری از روزی 2-3 تا آپ نیست خبر از بحث و جدل و خودنمایی های مجازی نیست حالا دیگه  به قول معروف خروس خون می ریم بیرون و سگ خون بر می گردیم و شب ها به زور نسکافه و دوش آب سرد می شینیم پای نت !!! 

حالا مثلا شدیم یک بلاگر عاقل ، کسی که سرش به تنش زیادی نکرده و بوی قرمه سبزی کلَش خوابیده و زبونش کوتاه شده ...   

آدم ها تغییر می کنند گاهی وقتها به خواست خودشون گاهی وقتها هم به اجبار اما خوبِ هر کس گذشته خودشو از یاد نبره و گهگاهی نگاهی به آلبوم خاطراتش بندازه ... 

امشب به یاد قدیم ها 2 تا آپ کردم امشب به یاد قدیم ها سر به دوستان قدیمی زدم امشب به یاد قدیم ها با آیدی قدیمی یاهو آن شدم امشب به یاد قدیم ها پای کامپیوتر قدیمی نشستم و نوشتم امشب به یاد قدیم ها کمی آه کشیدم و به یاد بعضی ها کمی احساساتی شدم ...  

امشب به یاد آن دوران ها ابی گوش دادم ؛" شب مرد تنها " چقدر از این آهنگ خاطره دارم

امشب می خوام تا صُب بیدار باشم و یاد گذشته ها رو زنده کنم  و خاطره بازی کنم ولی چه کنم که همین الان هاست که از شدت خستگی غش کنم .  امشب هم به خاطره ها پیوست ...  

  

شهر هِرت

شهر هرت کجاست ؟؟؟

شهر هرت جای ست که در آن مداحان سیاستمدار و کارگردانان مبلغ مذهبی و چماقداران کارگردان و خودروسازان وارد کننده برنج و نظامیان همه کاره می شوند ...


در شهرهرت قورباغه ابوعطا میخواند و آب سربالا به آسیاب این و آن می ریزد ؛ جای عادل و ظالم ، دانا و نادان  و راستگو و دروغگو ؛ خیاینکار و امین عوض میشود .


شهر هرت مردمانی  عجیب دارد همه منتظر معجزه ای هستند در حالیکه معجزه خواست خود آنهاست !!!


به راستی شهر هرت کجاست ؟! همین نزدیکی هاست ؟!

دماغو ...

خوب شد احیانا ما عادت نداریم در ملاء عام دست تو دماغمون بکنیم (اوغ) وگرنه همه از فردا دماغو میشدن !!!

حالا خوبِ گوزو نیستیم وگرنه ...  والا !!!

لطفا تا کچل نشدیم دست از سر ما بردارید ؛ میشه ؟!

اولین ...

پست اول باید یکجورایی متفاوت باشه ...


وبلاگ قبلی پرشین بود  ... همیشه یک حس خاصی بهش داشتم و همین حس باعث شد بعد از چند سال دوباره برگردم پرشین اما همیشه عدم پاسخگویی سرویس های ایرانی حوصلمُ سر می بره دیشب ایمیل تند و تیزی زدم براشون و کم مونده بود از الفاظ کاف دار استفاده کنم !!!

در این 5-6 سال اصولا خونه به دوشی در مجازستان کار ما بوده گاهی به خواست خودمون گاهی هم از خونمون انداختنمون بیرون !!! یکجورایی عادت کردم به این جابه جایی ها پرشین و بلاگفا و میهن بلاگ و وردپرس و بلاگ اسپات و بلاگ اسکای ، فکر کنم جایی نمونده باشه که ننوشته باشم ... اصولا آرشیو وبلاگ رو هم می گذاریم به حال خودش بماند هر چند که تمامی نوشته ها رو خودمون داریم ...


 از 3گلادیاتور بگم ... یادآور خاطرات 3دوست واقعی که تو مجازستان هم با هم بودند ، هم عقیده و هم جهت ، مثل کوه پشت هم ،کله شَق و جنجالی ...  حالا 2 تاشون فرسنگ ها از این مرز و بوم  فاصله دارند اما هنوز هستند و هنوز دوستی ها ادامه دارد .


اینجا قرار نیست عقایدمون رو برا دیگران اثبات کنیم یا به زور به خورد دیگران بدیمشون اینجا از عقاید شخصیم می نویسم و نظر و عقیده همه محترمِ !!!


 آمار بازدید و تعداد سر به فلک کشیده کامنت ها برام اولویت نداره ، خوشبختانه این دوره ها رو گذرونیدم !!!


اینجا اصول دموکراسی برقرار نیست کجا برقراره که اینجا باشه ، والا !!!


اینجا قرار نیست همه واقعیات رو بگیم اما دروغ هم نخواهیم گفت !!!


اینجا کامنتدونی در شرایط معمول بازِ و تاییدی هم نیست !!!


نکته پایانی و مهم ؛ اینجا با یک عدد بنده خدا طرف هستید ...