طعم تلخِ ....


انشاء ؛ سیزده به در خود را چگونه گذراندید !!! (اون 12 روز که اصلا مهم نیس فقط اون 1روز آخر که میشه سیزدهم و قراره فرداش  بری سر کار / دانشگا / اوین و ... )


فرض کن 6تا پسر بخوان آش رشته درست کنن ؛ همزمان بیلیارد هم بازی می کنن و بساط پوکر هم که طبق معمول به راس و اوممممممم و دیگر هیچ (!)


امروز علاوه بر خوردن آش رشته خوشمزه و مقادیر زیادی کاهو (در حد 4-5 کیلو ) و کشیدن 2 تا سیگار برگ اصل کوبا ی نفه دیگه هم داشت ؛ راستش خیلی وقت بود زیر نور افتاب تو  فضای باز چرت نزده بودم (:


اما پایان امروز ؛ کمی تامل انگیز بود ...  ای کاش دنیا اینقدر بی رحم نبود ؛ ای کاش می شد فردا دوباره در اتاق طبقه 5 جمع می شدیم و پیپ می کشیدیم و بحث می کردیم ولی گذشت اونروزها و گذشت آن ایام ؛ حالا فردا من میرم شیراز ماموریت و بقیه دانشگاه و سر کار اما اما تو ..... بگذریم ؛ تلخ است خیلی تلخ ... دیر بازیست که به بند کشیدن اندیشه مُد شده بحث امروز و دیروز و این دهه و اون صده نیست !!!


بازم تلخ تموم شد ؛ گویا قلم اینروزهای ما رو با زهر مار هفت سر جلا دادن هر چی می نویسیم آخرش زهر مارِ کار خودشُ می کنه ...


پی نوشت : نوشته بالا مربوط به سیزده به در چن سال قبلِ ؛ خیلی خلاصه و سانسور شده اما با وجود تلخیش هنوز خاطره انگیز هست (:

نظرات 7 + ارسال نظر

دلگیره این روزا یه کم
من شیراز بودم!!!!اخی نازی خودم

حواترین 1390/01/14 ساعت 08:16 ق.ظ

سایه 1390/01/14 ساعت 10:43 ب.ظ

عزیزم بازگشت غرور آمیز والا حضرت کیارش خان والا را شاد باش می گوییم

گودول 1390/01/26 ساعت 07:50 ق.ظ http://khesht40.blogfa.com

همچین تلخ هم نبود، خوردن آش، کاهو و کشیدن سیگار برگ کوبا و پیپ و طبقه 5 و بیییییییییییییییییییب

شهلا7 1390/01/28 ساعت 02:00 ب.ظ http://ring7.persianblog.ir/

من رمز میخوام!

خودمم 1390/01/30 ساعت 10:55 ب.ظ

دایی ؛ می زنم شل و پلت می کنم آ خُ بیا بنویس دیگه عن

ماهی تنگ بلور 1390/02/01 ساعت 06:18 ب.ظ

تو روح نویسنده یی که رمز دار میذاره و رمزشو نمیده....کتک خوردی یا اولین تجربتو مدیون من میشی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد