جوگیر نشوید !!!


وقتی با خودم در تنهایی فکر می کنم به تنها نتیجه ای که می رسم اینه که خود کرده را تدبیر نیست !!!


کلا ملت جوگیری هستیم نه اینکه من ایرانی نباشم یا خودمو متفاوت بدونم نه ؛ ولی آدم هایی هستیم که به قول قدیمی ها به ی غوره سردیمون می کنه و به ی مویز گرمیمون ؛ یک روز یکی رو از فرش می بریم بالا و اینقدر بهش بال و پر می دیم که گویی خداست و فردا دقیقا همون آدم رو چنان زمین می کوبیم و لگد مال می کنیم که گویی اصلا وجود نداشته و خیلی ساده گذشته رو از یاد می بریم !!!


نمی خوام ازین حرف های کلیشه ای بزنم که ما ملت فراموشکاری هستیم و لیاقت نداریم و طبل تو خالی هستیم ؛ هر چند که واقعیت است ولی جوگیری به نظرم یکی از بزرگترین درد های ماست که متاسفانه در تمامی اقشار جامعه هم رسوخ کرده .

مثالش همین زلزله آذربایجان که اینقدر بازتاب داشت ولی خدایی برای مردم بم برای زرند برای خیلی از جاهایی هم که زلزله اومد اینقدر مردم بسیج شدن ؟

چرا برای بم نرفتن تو بازار میلیاردی پول جمع کنن ؛ چرا برا بم مردم عکس های پروفایلشون رو عوض نکردن ؟

چرا اینقدر قومیت در ایران مهم که به خاطرش انسانیت زیر سوال می ره ؟!

من نمی خوام به کسی توهین کنم یا قشر خاصی را هدف قرار بدم ولی چرا یکبار نشده که ما ملتی باشیم که با درایت و فکر عمل کنیم یعنی هنوز که هنوز بعد از این همه بدبختی که به خاطر جوگیر بودنمون سرمون اومده باز هم تغییری نکردیم !!!

هدف من این نیست که کمک ها و دلسوزی های مردم یا مشکلات و درد های مردم زلزله زده رو نادیده بگیرم ولی تو رو خدا ی چیزی رو اینقدر بزرگ نکنید و بهش جو ندید .

به خدا مشکل در فرهنگ مردم ؛ مشکل اینجاست خانواده ای که کلی زمین کشاورزی و احشام و تراکتور و ... داره هنوز به این فرهنگ نرسیده که از دولت وام بگیره یا با کمک سرمایه ای که داره خانه و کاشانه خودشو ایمن کنه !!!

خواهشا کسی نگه که اونها فقیر هستن و دولت کمک نمی کنه و ازین حرف هااااا ؛ چند درصد مردم در روستاها اینقدر وضعشون بد هست که توانایی این کار رو ندارند ؟؟؟ به خدا من دیدم از نزدیک شرایط مردم در روستا ها رو و نحوه زندگی و تفکرشون رو و بیگانه نیستم نسبت به این قضایا ...

ای کاش کمی سنجیده فکر می کردیم و به دور از هر گونه تعصب و پیش داوری و قضاوت جهت دار که الان شاهد این وضع در یکی از ثروتمند ترین و غنی  ترین کشور های جهان نباشیم .

 

 

شبی از آن شب ها !!!



عجب خاکی گرفته بود این صفحه مدیریت وبلاگ (!) ما !!!


امشب ی ذره با بقیه شب ها فرق داره البته شب که همون شبِ ما گویا ی ذره فرق کردیم ...


ی متن خوب نوشته بودم اما خیلی زیاد شد و از طرفی احتیاج به کلی ویرایش داشت ؛ بین ویرایش و خود سانسوری و تنبلی و خیلی چیزهای دیگه مونده بودیم که دوستی اس  قشنگی داد

" دل، اشتباهی‌ترین اتفاق دنیاست؛ بسته می‌شود آن جا که نباید؛ کنده می‌شود از جایی که نباید !!!" نمی دونم این جمله از کیه و اینا اما خدایی اصل مطلب بود و این شد که ترجیح دادم به جای اون متن همین ی خط جمله رو بگذارم !!!







3تایی ها !!!


امشب تصمیم گرفتم ازین پست 3تایی ها بنویسم ؛ قبلا ها (4-5 سال پیش) هفته ای ی دونه ازین پست ها می نوشتیم ؛ یادش بخیررررر ...


دیشب قبل از خواب کمی به آلبوم عکس هام نگاه کردم و کمی هم به یادگاری ها !!!

نا خود آگاه این به ذهنم رسید که اگه فردا هر یک از ما دیگه نباشیم چی میشه ؛ چیزی از دنیا کم میشه یا مثلا فاجعه بزرگی رخ میده مسلما نه اما چیزی که مهم اینه که وقتی رفتی و نبودی ازت همیشه خاطره خوب و خوش در ذهن آدم هایی که باهاشون در ارتباط بودی باقی بمونه ؛ همیشه یکی از الویت های زندگیم این بوده و خواهد بود !!!


---------------------------------------------------------------


با عجله استارت میزنم که سریع برم سمت محل کار بلکه امروز استثناء باشه و  قبل از 8 کارت بزنم ؛ ماشین که روشن میشه باند ها می خونن "غریبه آی غریبه آی غریبه چقدر چشم های تو عاشق فریبه ... " منو می بره به سال ها قبل زمانی که احساس و نگاهم به دنیا و خیلی چیزها جور دیگه ای بود  ؛ نمیگم خوب بود یا بد بود آ میگم جور دیگه ای بود !!! آهنگ بعدی می خونه و بعدی و بعدی لامصب این ابی همَش خاطرَس همَش یادآور لحظات جور واجورِ ...


--------------------------------------------------------------


ای کاش انسانیت رو مقدم بر همه چیز می دانستیم ؛ ای کاش حقیقت رو بر مصلحت ترجیح می دادیم ؛ ای کاش به خود جرئت نمی دادیم هر تفسیری رو بر زبان بیاریم و ....


--------------------------------------------------------------



پی نوشت : فقط موقع مرغ سوخاری خوردن بحث های اروتیک در خانواده های مذهبی و سنتی شکل میگیره !!!  من عاشق سینه ام ؛ من گردن دوست دارم ؛ وای چه رونی و ......


(منبع پی نوشت رو نمی دونم !!!)



بدون عنوان !!!


مادر بزرگم همیشه می گفت "هر کی هر چی داره از پر قنداقش داره " ؛ حالا که فکرشُ می کنم می بینم اصولا ما از بچگی کله شق بودیم یعنی اغلب دوس داشتیم خلاف جهت آب حرکت کنیم ؛ هیچ وقت پول برام ارزش نبود و همیشه به چجوری خرج کردن فکر کردم تا چجوری جمع کردن !!! آدم نترسی بودم و هستم و خیلی کم عصبانی می شم اما خدا نکنه اونروی خوشگلم بالا بیاد ...

قدرت تاثیر گذاریم رو آدم ها خیلی زیاد و خیلی زود آدم ها رو می بخشمو!!!

الان که فکرشو می کنم می بینم از همون بچگی همه این خصوصیات فعلی رو داشتم خصوصا اون کله شقی رو ...




پی نوشت :


چن تا دوس دختر داری !!!


چطور ؟


همینجوری ...


اونایی که منو دوس دارن یا اونایی که من دوسشون دارم ؟!


قسمتی از مکالمه دو همکار در رستوران شرکت اونم ساعت 4بعد از ظهر !!!

3 نقطه ...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.