بالاشهر و قرار وبلاگی و ...

تعجبی نداره که ما جمعه سر کار بودیم ؛ و بعدش می خواستیم بریم قرار وب گپ اینها و مجبور شدیم از دفتر با ماشین بریم منزل لباس عوض کنیم و بعد با اتوبوس بریم بالاشهر محل قرار !!!

آمّا این قرار 3 تا حسن داشت برا ما ...

اول اینکه فهمیدیم بالاشهر کجاست و کلی خوش به حالمون شد !!!

بعد هم اینکه تا حالا 30 تا بلاگر (!) رو با هم ندیده بودیم و خیلی کفمون برید !!!

سوم اینکه همچون اون آقاهه که یکبار سوار مترو شد و کفشش پاره شد و اینها ما هم سوار اتوبوس شدیم و دهنمون سرویس شد !!!

 

راستش اومدنِ به راننده اتوبوس گفتیم می خوایم بریم بالاشهر خودش ما رو آورد دم کافی شاپ پیاده کرد اما برگشتنه با این حسن کچل اومدیم که داستانی داشتیم و کلی هم صُبت کردیم که از اونها هم یک کوچولو میگم که حس چیزتون یعنی کنجکاویتون چیز بشه !! :دی

 

دیشب می خواستم راجع به جلسه وبلاگی مطلبی جامع و مفصل بنویسم که نشد و به جاش با دوستی تا دیروقت حرفیدیم اما امروز دیدم که دوستان راجع به این موضوع زیاد نوشتن و انصافن هم خوب نوشتن این شد که بی خیل شدیم رفت پی کارش ...

آمّا این دلیل نمیشه که چند خط کوچولو هم ننویسیم !!! :دی

 

اول اینکه موضوع جلسه شده بود مناظره (حالا شوما بخوانید مباحثه ؛ اصلا بخوانید صحبت در قالب محیطی دوستانه ) نئو و طرفدارانش با بقیه بلاگر های جان بر کف همیشه در صحنه ...

دوستان به جون خر کدخدای ده دوقوز آباد سفلی مباحث و موضوعات دیگری هم برای بحث کردن پیدا میشه !!! تو جلسه دیشب هر کی حرف خودشُ می زد و آخر سر هم یک نتیجه درست حسابی نگرفتیم ...

 

دوم اینکه آقا جان ما کلا ملتی هستیم که در باطن دموکراسی خواه نیستیم یعنی در اعماق ذهن خودمون دوست نداریم تو همچین محیطی زندگی کنیم و بیشتر دوس داریم همیشه این چوبِ بالاسرمون باشه و همواره محدودیت ها دامن گیرمون باشند اگر هم شرایط مطلوب باشه باز علاقمندیم یکی بیاد برامون محدودیت درست کنه  ...

بابا تو دنیای واقعی که لال مونی باس بگیریم حداقل بگذارید اینجا طرف هر چی دوس داره بنویس ؛ دقیقا منظورم همین بود که گفتم هر چی که دوس داره بنویس البته بدون نقض حقوق و حریم و آزدی های دیگران !!!

 

سوم اینکه دنیای مجازی گسترده تر از دنیای وبلاگی پیرامون ماست ؛ گیریم که من اومدم و مثلا 50 تا نه 200 تا وبلاگ رو به قولی ارشاد (مجبور ) کردم مثل من فکر کنند و بنویسن بقیه چی ؟

همین دیشب من 2 جا غیر از این قرار تجریش باس می رفتم یکی بچه های کلوب و دیگری هم یک جمع دیگه که صلاح نمی برم اسم ببرم ؛ اینها رو عنوان میکنم نه به خاطر اینکه پُز بدم بلکه برا اینکه بگم جمع ما و دوستانمون و حتی دوستانِ دوستانمون هم باز همچون سوزنی هست در انبار کاه و مجازستان گسترده تر این حرفاس !!! کسی نمی تونه این محیط مجازی رو کنترل کنه و براش ضوابط خاص تعیین کنه با اطمینان میگم این کار غیر ممکن و به مانند آب در هاون کوبیدنِ حال خود دانید ...

 

چهارم اینکه سعی کنیم به شخصیت و عقاید دیگران احترام بگذاریم و اینجا حداقل ایرانی بازی در نیاریم !!!

 

پنجم اینکه زیات وبلاگ و وبلاگنویسی رو جدی نگیرید !!! به خدا اگر ما یکروز ننویسیم آسمون به زمین نمی آد و بعدم وبلاگنویسی با نویسندگی فرق میکنه  اینجا همه نویسنده نیستن همه  روشنفکر نیستن  و همه مثل هم فکر نمی کنند ... پس زیاد سخت نگیرید و به قول حسن کچل زیاد جدی نگیرید بالاخره اینجا با دنیای واقعی باس ی کوچولو فرق بکنه دیگه ؛ نه ؟!

 

 

پی نوشت ها :

 

از وحید خان وب گپ تشکر می شود که این قرار رو ترتیب و مدیریت فرمودند اون آخرش هم که پول کم آورده بود سر حساب سفارش های دوستان که فکر کنم با امداد الهی به خیر گذشت !!:دی

 

 

داداچ ما کلا  تو کافی شاپ سیگار زیات میکشیم اصلا کافی شاپ بی سیگار نمی شِد دادا ، وگرنه ماهی یک پاکت هم نمی کشیم  !!!



روز کودک و دختر مبارک ؛ حالا این دو چه ارتباطی به هم دارند (؟) خدا داند 

 

 


نظرات 20 + ارسال نظر
علیرضا 1389/07/18 ساعت 12:29 ق.ظ http://ishkalife.blogfa.com

ای تک خور...

کووووووجایی تو پسر ...
می اومدی یکذره می خندیدم داداچ

در باره ی قرارتون که ..چی بگم والا ..رفتی دیگه خودت منکه نبودم اظهار نظر کنم ..
ولی مرسی که روز کودک رو به من تبریک گفتی..

تشریف می آوردید شوما هم ...
خواهش می کنم البته روز دخترُ گفتیم ، اصلا تقصیر این تقویم چیزِ که واژه دختر و کودک رو کنار هم گذاشته

آقا شرمنده ما کامنت شما رو به جای تایید حذف کردیم ...
قدم رنجه کنید یه کامنت دیگه در بکنید از خودتون
چیز جالبی هم نوشته بودی در باره ی ۱۳۰۰۰تا امامزاده .اومدم بنویسم شکل کامنتتو گفتم یه وقت قرو و قاطی میشه یه چیز دیگه از آب در میاد..اینه که فقط یه عذرخواهی کردم ازت ..

خواهش می کنم ؛ حالا مگه کامنت درپیت ما مثل حرف آقایون فصل الخطاب بود که از بین رفتنش چیز باشه ؟!
ای کاش می نوشتی ؛ ببینم چجوری میشد ...
عذر خواهی لازم نیست بانو چیزی نشده که اصلا می آیم برات 3 تا کامنت می گذاریم تلافی بشه ؛ خوبه ؟

حواترین 1389/07/18 ساعت 05:47 ق.ظ http://havatarin.blogsky.com

آخه چرا این کیارش رو اذیت می کنید ؟
آخه چرا زابراهش کردید ؟
ای جزجیگر زده ها !!!
خوب شد؟

ببین چِقَده من مظلومم
من نمیگم جلسه بدی داشتیم ؛ منظورم اینه که میشد بحث های بهتری داشتیم و نتایج بهتری می گرفتیم !!!

ققنوس 1389/07/18 ساعت 06:21 ق.ظ http://raaderaastgoo.persianblog.ir

سلام کیا جان ...
کامنتت رو دیدم و خاطرات خوب دیروز دوباره اومد جلوی چشمام ...
امیدوارم هر وقت می نویسی ، بهترین نوشتارت باشه و خوشحالم دوستی چنین خوب مثل تو دارم.یا حق.

سلامَلِکُم ...
مرسی ؛ لطف داری شوما ...
امیدوارم دوستان خوبی باشیم

خودمم 1389/07/18 ساعت 11:54 ق.ظ

نکته دوم حقیقت محض
دارم قیافت رو مجسم می کنم اون موقع که سوار اتوبوس بودی

همش حقیقت
هیچی ؛ خیلی خونسرد بوی عرق رو تحمل می کردیم ؛ اصلا مگه همه مثل تو مرفه بی درد هستن

خدا رو شکر پس خوب بوده کلا

می تونست بهتر باشه اگر ...
قسمت خوبش برا ما تجدید دیدار دوستان بود + دیدن بلاگرهای جدید

داداچ چاکریم . جوابتو پای کامنتت دادم . لینکتم کردم . کلا بالا شهر رفتن ظرفیت میخواد که ما نداریم . شما را نمیدونم . با هم بودیم خوب بود. تنکس

آقا 4کِرتیم 1000 تا
مرسی بابت لینک ؛ آقا ما یکذره دیگه این بالاشهر وحید اینها می موندیم کار دست خودمون می دادیم !! :دی
خوشحال شدم کامنتت رو دیدم ؛ ارادت داریم فراااااااااووووون ....

میدونم جای من کلی خالی بوده!!

چرا نیومدی ؛ بالاشهر هم می دیدی !!!
جات خالی بود ؛ کلی سیگار کشیدیم بودی جمعمون جمع میشد

سایه 1389/07/18 ساعت 02:12 ب.ظ

اصول 5گانه حضرت آقای کیارش خان والا (دامة برکاته ) را عشق است

به خوبا سر میزنی بد ها مگه دل ندارن !! :دی
خعلی مخلصیممممممممممممم بانوووووو ...

خورشید 1389/07/18 ساعت 02:49 ب.ظ http://khorshidejonoob1.blogfa.com

سلام . ما که نبودیم تو قرارتون . نمیتونستیم هم باشیم بخاطر دور بودن شدید از تهران . اما امیدوارم خوش گذشته باشه . والبته با سخنان شما در باب عیسی به دین خود . موسی به دین خود کاملا موافقم . مگه مدرسه اس که همه شبیه به هم باشیم و مبصر داشته باشیم که از خط بیرون نزنیم .

جای دوستان خالی ...
والا بعضی وقتها به جای اینکه پیشرفت کنیم پس رفت می کنیم !!!

جای من خیلی خالی بود رو من کی نوشتم؟ ما که بودیم.

شرمنده داداچ ؛ این کامنتدونی ما یکذره چیز خُلِ !!! :دی
اسم کامنتر ها رو یکذره پایین تر از کامنتشون میگذاره وگرنه اون کامنت ما شالی بود ...

Ghazal 1389/07/18 ساعت 04:33 ب.ظ http://more-smoke.blogfa.com

بچه میترسونی برادر کیا؟؟ شوووما بیا اصف ، تا این زاینده رودشون رو نبستن، قدمت رو چشم من..
:.
چه بد که باید جمعه ها بری سر کارر ..
.. با احترام گذاشتن به شخصیت و عقاید همدیگه شدید موافقم .. و بعضیا واقعاً وبلاگ رو جدی میگیرن یکی باید خودشون رو اصلاح کنه...
+مرسی واسه تبریک ..

لطف داری شومااااا ؛ ما که سر تا سر این سرای آباد (!) کار داریم ؛ چه بسا یک کار هم اصفهان خورد بهمون

نباید برم ؛ 2در کرده بودم کارهام یکذره عقب مونده بود بعدش آخر هفته می خوام 2در کنم مجبور بودم یکذره خرشون کنمممممم

خواهش میکنم ...

حوری 1389/07/19 ساعت 12:56 ق.ظ http://afkarpichdarpich.wordpress.com

4کریم هزاررررررررررررر تا ؛ بچه محل
بدخواه داشتی بگووووو ما چیزش کنیم جون داداچ

منو حسابی یادت رفته !!!!

اختیار داری باران جان ؛ دوستان خوب هیچ گاه از یاد نمیرن و همیشه خاطرشون در دل می ماند ...
خعلی ارادت داریم ؛ ایــــــــــــــــــن هـــــــــــــــــــــــــوا !!!:دی

ببخشید کیا نوشت؟ آقا سلااااااااااااااام . چطوری شما . می گم یه کم دیرتر تشریف آوردی اول شام برسی!

عرضم به خدمتت که من هم با شما موافقم . اینترنت یعنی مجازی بازی . یعنی فضا و ابعاد وجود نداره . برا همین کسیو نمی شه محدود کرد . آقا پیشاپیش از آشناییمون بسی خوشحالم و امیدوارم این آشنایی بیشتر و بهتر شه و گل و بلبل و اینا .

سلامَلِکُم ... میدونی چقدر راه باس بیایم تا برسیم بالاشهر ما هیچ وقت فکر نمیکردیم روزی بتونیم بالاشهر و مردم چیز گرمش یعنی خون گرمشُ ببینیم

4کِریم داداچ ؛ ما نیز بسی مسرور و مشعوف گشتیم از آشنایی با شووووما امیدوارم دوستای خوبی باشیم ...

خودمم 1389/07/19 ساعت 04:13 ب.ظ

نگذار بگم با چه ماشینی اومدی عکس و مدارکش هم موجوده پول دار معتاد مرفه بی درد تازه به دوران رسیده چیز
شاهد هم دارم

هیسسسس ؛ باز تو زدی تو فاز افشاگری !!!
تو که میدونی ماشین مال چیز بود ؛ همه این چیزهایی هم که گفتی خودتی ......

وحید (وب گپ) 1389/07/20 ساعت 11:01 ق.ظ http://webgap.blogfa.com

سلام.عزیزم هرچقدر که دوست داری بشین توی کافی شاپ سیگار بکش.اصلا تعداد سیگاری ها از غیر سیگاری ها بیشتر بود.پس حق با سیگاری هاست.

سلامَلِکُم داداچ وحید ...
چه عجب ؛ اینورهااااااااااا !!!
باشه آقا ؛ حالا چرا میزنی ؟!
راستی بابت کتاب هم ممنون می شویم ...

Hasti 1389/07/20 ساعت 04:16 ب.ظ http://hastimotarez.blogfa.com

دیوونه الان سیگار میکشی اون وقت دو روز دیگه میبینی مٌخت از همینی هم که هست پک تر شده!!
ارتباط روز دختر و کودک اینه که دخترا قلبشون مثل بچه ها زلاله!

اینقده این دخمل ها مخ مارو زدن دیگه مخی برامون نمونده که بخواد چیز بشه
وااااااو به نکته باریکی (ظریفی) اشاره فرمودید

یه چیزایئ خوندم در مورد این حزبی گه گفتی.....ما خوشیم که اینا با این افکار خوشن که میتونن مارو خوش کنن که ما از خوشیشون خوش باشیم و اونام افتخار کنن که ما خوشیم از خوشی اینا و دلیل این همه خویشیمون خوشیه اینا بوده...بین کارشون به اندازه این کامنت مزخرفه

کلا همه خوشن مام خوشیم ؛ همه چی آروم و اینها
من کشتونده این کامنت هاتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد